

دانه به دانه خاکِ این سرزمین دارد به یادگار…
نوای پرشورِ چکاوکی که میخواند…
انگشتانِ لرزانِ شوریدهای که جامهدرانی مینوازد…
کام مهر مادری که در چادر رنگارنگِ عشایر، لالایی بختیاری میخواند…
درخشش نور عشق، نهفته در واژههایی که ترنم شده، ترانه میگردد در گلوگاهِ اهلِدلی، سوختهدلی، رزمآوری، دلشادی…
به آهی به گاهی، به شکستهمویه، افشاری، راست و پنجگاهی…
آری و چنین است که این مرزوبوم دیلمان در سینه دارد و از پس سالها چپاولِ راهزنانِ تاریخ، هنوز همایون و استوار ایستاده، سینه به سینه چهارگاهاش، دلاوری سپر کرده و درفش سفید صلح بر آسمانِ ماهورش برافراشته است! بخوان به نام خداوندگاری که کلام زیبایش به نغمه و ترتیل میخوانند و بشنو از نی چون حکایت میکند!